حسن معارفیپور
سرمایه، کتابیست دشوارخوان. لازم است خوانندهی علاقمند و کنجکاو این نکته را بداند که برای عبور از دشواریهای این کتاب مهم، ابتدا باید فصل اول سرمایه را که فلسفیترین و درعینحال انتزاعیترین فصل آن است و در آن از مباحث، اندیشهها و منطق نوشتار هگلی بهره گرفته شده، با دقت و شاید چندبار مطالعه و درک کند تا بتواند دیگر فصلها را اندکی راحتتر بخواند. با این اوصاف، خوانش و واکاوی سرمایهی مارکس بهعنوان کتابی که در تاریخ بشری همتا ندارد، کار آسانی نیست. برای شناخت این اثر سترگ که بر شانههای متفکران برجستهی پیشین نوشته شده، ضروریست درمورد متفکران پیشامارکس، بهویژه هگل بهعنوان تاثیرگذارترین فیلسوف تاریخ فلسفه و یکی از اثرگذارترین افراد روی مارکس، اطلاعات نسبتا کافی داشته باشیم. لنین بهدرستی گفته بود که بدون خواندن منطق هگل، فهم سرمایهی مارکس تقریبا غیرممکن است. مارکس در حوزهی تحقیقاتی خود، روشی را درپیش میگیرد که با روش دیالکتیکیِ منطقی-تاریخی هگل شباهتهای بسیار دارد. پیشتر، تفاوتهای میان این دو روش توسط نگارنده در مقالهای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.1
کتاب سرمایه، برخلاف کتابهای دانشگاهی به بررسی تاریخ اندیشه نمیپردازد، بلکه تلاش میکند روند پلاکاتیو و شعاری اندیشهی بورژوایی را در کلیت خود، به رادیکالترین شکلِ ممکن و با زبان تئوریک به تازیانهی نقد بکشد تا خواننده ازطریق خواندن و فهم آن بتواند به نتیجهگیریِ انضمامی برسد. سرمایهی مارکس البته ازسوی متفکران مختلفی همچون «جوزف شومپیتر» و «جان مینیارد کینز» مورد اعتراض و تهاجم قرار گرفت. شومپیتر تلاش کرده است با تقسیم مارکس به «مارکس جامعهشناس»، «مارکس مورخ»، «مارکس اقتصاددان» و… و از طریق جداساختن نظریات مختلف او، اندیشههای علمی و عمیق مارکس را به یکسری مسایل بیربط تقلیل دهد. این درحالیست که نظریات مارکس درمورد سقوط نرخ سود و مصرف نامکفی، مبنای نظریهی کینز درمورد تقاضای موثر قرار گرفته است. ازسوی دیگر، مرتجعانی مانند «کارل پوپر» نیز مارکسیسم را ایدهای کهنه و غیرضروری معرفی کردهاند.2
https://www.ruzname.org/wp-content/uploads/2025/03/020103-خوانش-سرمایه1.pdf
Leave a Reply