برتولت برشت
مترجم: حسن معارفیپور
سرزمین من نیست
جایی که اجبار آوارگیم کشانده است.
چه کنم!
در ازای جامی شراب مردافکن،
مگر چیزکی دارم تا شاید تاخت بزنم
با گامهایی ناامید
راههای رفته را درمینوردم.
دم به دم نامم را میپرسند
میگویند
هجی کن، هجی کن
به خود میگویم
چه خوب که نام آن بزرگوار
که نام من است،
برایتان آشنا نیست.
بیارزش است
مهارتهای کاریام در سیستمتان
شما به من بدگماناید
من هم کارگر گوشبه فرمان شما
هرگز، هرگز نخواهم بود.
https://www.ruzname.org/wp-content/uploads/2025/04/02040803-چکامهی-مهاجرت.pdf
دیدگاهتان را بنویسید