آوازِ ماه مه

یوسف رسولی


ما فرزندانِ دودیم،
زاده‌ی شب‌های بی‌پنجره،
جوانه‌ی خاکسترِ سیم‌ها،
و بر لبه‌ی خستگی
لبخند می‌کاریم.
**
دست‌هامان خالی‌تر از رؤیاست،
اما بوی نانِ گرم را
در مشت‌های بی‌نام‌مان
نگه داشته‌ایم.
چشم‌هامان،
که هزار بار از آیینه گذشته‌اند،
هنوز کورسوی امیدی را
در انتهای راهروهای تاریک
می‌جویند.
**
ای خاکِ بی‌نام!
ای شبِ بی‌چراغ!
ما از دل خاموش‌ترین میدان‌ها
آوازی تازه برمی‌آوریم،
زخمی و بی‌پرچم،
بی‌سلاح و بی‌ترس،
اما لبریز از نامِ انسانِ در بند.
**
کارگرِ امروز
دیگر با بیل و پتک نمی‌جنگد،
با واژه‌های نامرئی،
با فشارهای بی‌رنگ،
با کارخانه‌های بی‌دیوار
دست و پنجه نرم می‌کند.
**
اما هنوز،
در نبضِ خاموش سیم‌ها،
در ارتعاشِ بی‌صدا،
دلی می‌تپد
که دستِ تهی را به امید گره می‌زند.
**
ما آخرین وارثانِ ایستادگی،
در جهانی که بوی آهن نمی‌دهد
که سنگین از سکوت و فراموشی‌ست،
زخم‌هایمان را
چون بیرق بر نیزه‌های فردا می‌کوبیم.
**
و ماه مه،
تنها روزی در تقویم نیست،
تپشِ گرمِ خونی‌ست
که در رگ‌های فراموش‌شده‌ی این زمین
دوباره جریان می‌یابد.

مه ۲۰۲۵

https://www.ruzname.org/wp-content/uploads/2025/04/02040702-آوازِ-ماه-مه.pdf

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *